loading...
ツ ارهان اس ام اس
آخرین ارسال های انجمن
Orhan بازدید : 55 سه شنبه 01 دی 1394 نظرات (1)

میدانی چند بار از فکر من گذشته ای؟!
فقط یک بار!
چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای

رفتن بهانه نمی خواهد، بهانه های ماندن که تمام شوند کافیست

نمیدانم! دل من نازک است یا چشمان تو تیز، هرچه نگاه به تو میدوزم بند دلم پاره میشه!

شب گم شده در سیاهی چشمانت/شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی/افتاده به تور ماهی چشمانت

مسافت نمی تونه به محبت فاصله بده، با اینکه کنارم نیستی اما مهربونیتو حس میکنم

میدانی چند بار از فکر من گذشته ای؟!
فقط یک بار!
چون دیگر هرگز از خیالم نرفته ای

رفتن بهانه نمی خواهد، بهانه های ماندن که تمام شوند کافیست

نمیدانم! دل من نازک است یا چشمان تو تیز، هرچه نگاه به تو میدوزم بند دلم پاره میشه!

شب گم شده در سیاهی چشمانت/شد رود ستاره راهی چشمانت
قربان نگاه تو که اقیانوسی/افتاده به تور ماهی چشمانت

مسافت نمی تونه به محبت فاصله بده، با اینکه کنارم نیستی اما مهربونیتو حس میکنم

مهربانی زبانی است که برای کور دیدنی، برای کر شنیدنی، و برای لال گفتنی است

دوره، دوره تنهایی دست ها نیست
دوره، دوره تنهایی دل هاست

خون داغ عشق در رگ های من جاریست باز/لب فرو بستن سکوت تلخ اجباریست باز
چند روزی می شود سودایی سودایی ام/در دل شب های من غوغای بیداریست باز

به جان ثانیه هایی که در فراق چشمانت می گذرند، دل کوچکم تنگ نگاه توست

تا جان به تنم باشد، یادت به سرم باشد/تا سر ندهم بر باد، هرگز نروی از یاد

عشق چیست که همه از آن میگویند؟
ع: عبرت زندگی
ش: شلاق زمانه
ق: قصاص روزگار
اما افسوس و صد افسوس که شلاق زمانه را خوردم، قصاص روزگار را کشیدم! اما عبرت نگرفتم.

تنها تفاوت ما این است: تو به خاطر نمی آوری، من از خاطر نمی برم!

آمدی رفت ز دل صبر و قرارم بنشین/بنشین تا به خود آید دل زارم بنشین
دل و دین بردی و اکنون بی جانم آمده ای/بنشین تا به تو آن هم بسپارم بنشین

سینه از آتش دل در غم جانانه بسوخت، آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه دوری دلبر بگداخت، جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

همه احساس میکنن هر آن کس که زیباست مهربان است
دریا زیباست، ولی سیلی به صخره های ساحل میزند

سجده بر سجاده عشاق چون کردی سحر/جان مولا زیر لب نامم را ببر

کوه نیستی، اما صدایت که میزنم شعر و شور و عشق به من باز می گردد

کس نمیداند در این بحر عمیق/سنگ ریزه قیمت دارد یا عقیق
من همین دانم که در این روزگار/هیچ چیز ارزش ندارد جز رفیق

آن را که جفا جوست نمی باید خواست/سنگین دل و بد خوست نمی باید خواست
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست/از دوست به جز دوستی نمی باید خواست

دوستت دارم پریشان، شانه می خواهی چه کار؟/دام بگذاری اسیرم، دانه می خواهی چه کار؟
شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن/گریه کن پس شانه مردانه می خواهی چه کار؟

میان بازها یک باز تنهاست/در اوج قله بی آواز تنهاست
کبوتر با کبوتر هم غریبست/"کبوتر با کبوتر، باز تنهاست"

صفای باطنت را دوست دارم/کلام و ظاهرت را دوست دارم
تو گرچه دوری از من ای عزیزم/وفای حاضرت را دوست دارم

آرزویم برایت این است:
در میان مردمی که میدوند برای زنده بودن، آرام قدم برداری برای زندگی کردن

قلب پر از سکوتم دلتنگه از جدایی/بی تو ببین چه سرده تابستون و تنهایی

فروغ ساحل شب های من باش/طلوع طالع فردای من باش
در این فصل خزان زندگانی/امید این دل تنهای من باش

زبانت کوک نمی شود به آنچه گوش من، محتاج شنیدنش است!

عاشقان شمعند و ما پروانه ایم/بی دلان گنجند و ما ویرانه ایم
برنگردد روی ما جز سوی یار/در هوای دوستان دیوانه ایم

وقتی تو هستی تمامی جهان با تو است، و وقتی تو نیستی فقط درماندگی و غم با من است

تو به نقش قهوه اعتقاد داری، به پیش بینی، به بازی های بزرگ و من فقط به چشم هایت

برای دوست داشتنت از من دلیل می خواهند، نازنین!
چشمانت را قرض میدهی؟

با چرخش روزگار هم درگیرم/انگار گره خورده به تو تقدیرم
من شاعر حرف های این دل هستم/یادت نرود! بدون تو می میرم

یکی تصادف میکنه می میره، یکی پیر میشه می میره، یکی بیمار میشه می میره، بالاخره هر کی یه جور می میره، اما من...
واست همه جوره می میرم!

فردا صبح وقتی چشمای قشنگت رو باز می کنی، یادت باشه که شب قبل یکی به یاد تو چشماشو بسته

فدایت ای گل زیبای هستی/نمیدانم کجا بی من نشستی
قشنگی های دنیایم تو هستی/یگانه گنج فردایم تو هستی

زندگی را می توان با یک نگاه آغاز کرد/می توان با شاخه ای گل از بهاران یاد کرد
کلبه های زندگی را قهر ویران می کند/می توان با شاخه ای گل از بهاران یاد کرد

جیگر طلا، دوست با وفا، خوشگل و بلا، نسیم صبا، آخر صفا، نفس هوا، تکی به خدا

اتل متل صفاتو؛ دلم کرده هواتو؛ الهی زود ببینم؛ صورت مثل ماتو

من، تو، ما یادت هست؟
تمام شد
حالا: تو، او، شما
من هم به سلامت

ای صبا گر بگذری از کوی مهرافشان دوست/دوست ما را گو سلامی، دل همیشه تنگ اوست

دلبرا در دل سنگ تو وفا نیست چرا؟/کافران را دل نرم است و تو را نیست چرا؟
هر که قتلی بکند، کشته بهایی بدهد/تو مرا کشتی و امید بها نیست چرا؟

کاش میشد در میان اطلسی ها خانه کرد/کاش میشد با نگاه بی کسی کاشانه کرد
باد و باران را میان دام کرد و دم نزد/کاش میشد با صدایی عاشقانه ناله کرد

پیراهن خیس ابر تن پوش من است/صد باغ تبر خورده در آغوش من است
این زندگی کبود این تلخ بنفش/زخمی است که سال هاست بر دوش من است

بخار شیشه ایم، نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی!

تو صادقانه گفتی در خانه قلبت هیچ جایی برای من نیست
من بر قلب سنگی ات بوسه میزنم، که با من صادق بود

دلامون بزرگه تنگش نکنیم، زندگی آسونه سختش نکنیم، رفاقت قشنگه ترکش نکنیم!

ای مثل غرور ساده آیینه فاش/کاری نکنی شکستگی آید و کاش
دیدار تو با آیینه حرفی دارد/هم با همه باش و هم جدا از همه باش

می پوشانم دلتنگی ام را با بستری از کلمات، اما باز کسی در دلم "تو" را صدا میزند

منم دلتنگ رویت/دلم آید به سویت
چه کردی با دل من/که کرده آرزویت

مرنج از من، که دل را نباشد طالقت رنجت/به دنیایی نمی بخشم صفای قلب یکرنگت

برای پیش تو بودن "بلیط" لازم نیست مرور قصه دل کافی ست

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط Ali در تاریخ 1394/10/03 و 11:46 دقیقه ارسال شده است

site khobi dari enshaallah az inam behtar beshe dada


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    سایت ارهـان اس ام اس را می پسندید؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 128
  • کل نظرات : 184
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 23
  • آی پی امروز : 21
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 256
  • بازدید ماه : 753
  • بازدید سال : 6,010
  • بازدید کلی : 49,992
  • بایگانی